دل شکسته را بند هم که بزنی ، بی فایده است ؛ هر کاری بکنی باز هم غم و غصه از ترک هایش چکه می کند ! پشیمان اند کفش هایم که این همه راه را ؛ راه آمدند با نیامدن هایت … شیشه های شکسته تعویض می شوند … چشم گذاشتم و تو رفتی ، اما تا همیشه شمردن شرط بازی نبود … موی سپید ، نمی پوشانمت تا به بخت سیاهم ، همه معتقد شوند … هر شب ماه ، سرِ آفتاب را زیرِ ابر میکند و من هر شب ، سرم را زیرِ آوار نبودنت … آنقدر سرگرمِ “اوقات فراغت” بودم که فکری به حال “روزهای فراقت” نکردم … عشق این روزها شباهت زیادی به آدامس داره : میان آن همه الف و ب و مشق دبستان … هنوز هم مثل انشاهای دوران دبستان با نتیجه گیری مشکل دارم … برای قرصهایم لالایی می خوانم تا به خواب روند و فراموش نکنند که خواب آورند نه یاد آور … کاش سرخپوستی بودم تا رد شاخه های شکسته را می گرفتم و تو را پیدا می کردم … به راستی اگر گوشه این اتاق نبود ، من آواره بودم ! . درد مرا شمعی می فهمد که برای دیدن یک چیزِ دیگر آتشش میزنند … درد دارد وقتی تنها پیروزیت در زندگی ، جداییت باشد … وقتی که اشک هایم بی اختیار سرازیر میشوند و دلم میگیرد ، هیچ چیز مانند تکیه دادن به شانه های تو آرامم نمیکند… . سوختم همچون شمع ! اینکه مرتب خودتو به دیگری یادآوری کنی تا فراموش نشی ، عجیب غم انگیزه ! در سرمای وجودم دلم عجیب هوای گرمای دستانت را کرده است … همیشه برایم سوال است : از وقتی رفته ای یادت را برمیدارم و شانه میزنم روزهای نبودنت را ، تا گم شود این همه پریشانی حتی برای لحظه ای.. .فکر تخریب من نباش ! جاده نگاهم تا دور دست ها خالیست …
نظرات شما عزیزان:
|
About
به وبلاگ من خوش آمدید کانال ما در تلگرام حتما سر بزنید @Asheganehay1 @Statusfun
فروردين 1394 شهريور 1393 مرداد 1393 فروردين 1393 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 AuthorsLinks
همسایه SpecificLinkDump
شعرهای آذری Categories
تقدیم به عشق ماندگارم |