Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


˙·٠•●♥حس زیبا ♥●•٠·˙

ماه من غصه چرا ؟

  آسمان را بنگر، که هنوز، بعد صدها شب و روز

     مثل آن روز نخست، گرم و آبی و پر از مهر به ما می خندد


      یا زمینی را که، دلش از سردی شبهای خزان نه شکست و نه گرفت 

       بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید

      و در آغاز بهار، دشتی از یاس سپید، زیر پاهامان ریخت

 
    تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست 

    ماه من غصه چرا ؟

    تو مرا داری و من هر شب و روز، آرزویم همه خوشبختی توست

       ماه من، دل به غم دادن و از یاس سخن ها گفتن 

          کار آن هایی نیست که خدا را دارند

           ماه من، غم و اندوه اگر هم روزی، مثل باران بارید


          یا دل شیشه ای ات از لب پنجره عشق، زمین خورد و شکست

        با نگاهت به خدا چتر شادی وا کن

     و بگو با دل خود که خدا هست، خدا هست هنوز

  او همانیست که در تارترین لحظه شب، راه نورانی امید نشانم می داد 

  او همانیست که هر لحظه دلش میخواهد همه زندگی ام، غرق شادی باشد 

    ماه من... غصه اگر هست بگو تا باشد


        معنی خوشبختی، بودن اندوه است 

           اینهمه غصه و غم، اینهمه شادی و شور 

                چه بخواهی و چه نه ،میوه یک باغند


                       همه را با هم و با عشق بچین، ولی از یاد مبر

                    پشت هر کوه بلند سبزه زاری است پر از یاد خدا 

                و در آن باز کسی می خواند که


             خدا هست

            خدا هست

 خدا هست هنوز

+نوشته شده در شنبه 19 اسفند 1391برچسب:ماه,غصه,خدا,عشق,باران,شب,روز,خورشید,نور,گرم,زمین,بهار,یاس,سپید,متن زیبا,متن عاشقانه,عاشقانه,,ساعت22:29توسط وحید SODAGAR | |

می‌خواهم برگردم به روزهای کودکی..

آن زمان‌ها که پدر تنها قهرمان بود

عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد

بالاترین نــقطه‌ى زمین، شــانه‌های پـدر بــود

بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادرهای خودم بودند

تنــها دردم، زانوهای زخمـی‌ام بودند

تنـها چیزی که می‌شکست، اسباب‌بـازی‌هایم بـود

و معنای خداحافـظ، تا فردا بود!

حسین پناهی

همين كه حال من خوش نيست

همين كه قلبم آشوبه

تو خوش باشي

براي من همين بد بودنم خوبه....

+نوشته شده در شنبه 19 اسفند 1391برچسب:بد,خوب,خوش ,عکس غمناک,گریه,متن غمناک,متن زیبا,ساعت21:58توسط وحید SODAGAR | |

حس مي كنم دنيا خاليست....

مگر تو چند نفر بودي؟!

+نوشته شده در شنبه 19 اسفند 1391برچسب:عکس عاشقانه,من,خیال,ویولون,باهم,قدم,دختر,شاعرانه,شعر ,اموزنده,عکس زیبا,متن عاشقانه,,ساعت21:50توسط وحید SODAGAR | |

 

پایانی برای قصه ها نیست

    نه بره ها گرگ می شوند

      نه گرگ ها سیر

     خسته ام...

    از جنس قلابی آدمها..!

       دار میزنم خاطرات کسی را که مرا دور زد...

          حالم خوب است

              اما،

                     گذشته ام درد میکند...

+نوشته شده در شنبه 19 اسفند 1391برچسب:قصه,پایان,عشق,کارتپستال,گذشته,جنس,قلابی,ادم,گرگ,بره,خاطرت,متن عاشقانه,عاشقانه,جملات زیبا,,ساعت18:20توسط وحید SODAGAR | |

دیشب را تا صبح به دنبالت گشتم

   لا به لای تمام خاطرات گذشته ام

     تمام خوابهایم را ورق زدم

     لحظه لحظه اش را

     رد پایت همه جا جاریست....

    اما

   دوباره تکرار داستان همیشگی....

نبودن تو و انتظار من!


+نوشته شده در شنبه 19 اسفند 1391برچسب:,ساعت18:9توسط وحید SODAGAR | |

تنهاییم را با تو قسمت نخواهم کرد

یک بار قسمت کردم چندین برابر شد....

+نوشته شده در شنبه 19 اسفند 1391برچسب:تنهایی,قسمت,برابر,چند برابر,غم,اه,عکس,جدایی,تنها,متن سوزناک,غم انگیز,,ساعت18:2توسط وحید SODAGAR | |

دور نرو

بیا کنار دلم

من غیر از این هایی که مینویسم

نوازش هم بلدم....

+نوشته شده در شنبه 19 اسفند 1391برچسب:نوازش,عشق,اغوش,عکس زیبا,عکس,عکس,عاشقانه,متن عاشقانه,نوشتن,مینویسم,دور,رفتن,بغل,عکس,دختروپسر,ساعت17:56توسط وحید SODAGAR | |

من و تو از تبار بی کسانیم

در این غوغا چه کس را کس بدانیم

کسی نشنیده فریاد کمک را

کمک کن تا برای هم بمانیم


+نوشته شده در شنبه 19 اسفند 1391برچسب:من,ت,تبار,کمک,فریاد,غ,غا,متن عاشقانه,نقاشی,نقاشی,عاشقانه,ساعت17:50توسط وحید SODAGAR | |

 مثل کشیدن کبریت در باد

   دیدنت دشوار است...

      من که به معجزه ی عشق ایمان دارم

         میکشم اخرین دانه ی کبریتم را در باد

             هر چه بادا باد!

+نوشته شده در شنبه 19 اسفند 1391برچسب:معجزه ,عشق,معجزه ی عشق,کبریت,عکس,عکس,کبریت,دانه,باد,دیدن,دشوار,ایمان,ساعت17:40توسط وحید SODAGAR | |

ای کاش گذر زمان  در دستم بود تا لحظه های با تو بودن را


انقدر طولانی میکردم که برای بی تو بودنم وقتی 

نمی ماند!!!!

+نوشته شده در شنبه 19 اسفند 1391برچسب:کاش,زمان,دست,لحظه,وقتی,طولانی,علاقه,عشق,عاشقانه,متن عاشقانه,متنهای عاشقانه,عکس,عکس,عاشقانه,ساعت17:31توسط وحید SODAGAR | |

میپرسی حالت چطور است؟

اگر راست بگویم تو را میشکنم 

و

اگر دروغ بگویم خود را.....

من به شکستن  عادت کرده ام

تا مبادا خنده های تو ترک بخورند.

+نوشته شده در جمعه 18 اسفند 1391برچسب:عشق,دلشکستن,عادت,ترک,مبادا,ترسیدن,میپرسی,پرسش,حالت,راست,عکس زیبا,شعر عاشقانهع,جانسوز,اه,کارت پستال,ساعت22:23توسط وحید SODAGAR | |

می خواهم خودم را برایت فدا کنم

ذره ذره

تکه تکه...

می خواهم خودم را آن قدر قسمت کنم؛

تا همه بگویند:

خدا من را قسمت تو کرد...!

+نوشته شده در جمعه 18 اسفند 1391برچسب:خدا,ذره,ذره ذره,عشق,i love you, دوست داشتن,دوست,تکه تکه,عاشقانه,عشق,عکس عاشقانه,عکس,غمناک,,ساعت22:11توسط وحید SODAGAR | |

 

هنوز همچ
 
از بین کارهای دنیا
 
دل بستن به دلت 
 
بیشتر به دلم می چسبد

 

+نوشته شده در جمعه 18 اسفند 1391برچسب:دلبستن,کارها,کار,دل,بیشتر,چسبیدن,ساعت22:2توسط وحید SODAGAR | |

فاصله تابش خود را بر دیگران تنظیم کن؛

خداوند خورشید را در جایی نهد که گرم کند ولی نسوزاند . . .