Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


˙·٠•●♥حس زیبا ♥●•٠·˙

جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن

خسـتــه ام از...

از تـــــو نـوشــتــن

بـــس اســت دیــگــر !

کـمی هــــم از خـودم می نـویـسـم

ایــن "مـنــم" کـه :

دوســتـــت دارم...!

جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن

+نوشته شده در چهار شنبه 20 شهريور 1392برچسب:خسـتــه ام ,حس زیبا,درد دل,دلنوشته,تو,بس است,دیگر,دوستت دارم,من,متن عاشقی ,تنهایی,جدایی,تنها,عکس زیبا,ساعت10:51توسط وحید SODAGAR | |

بغض گلویم را میفشارد و من از همه ی دوستانم دور مانده ام
من دور مانده ام یا آنها از من دور شده اند
در این دنیا همیشه تنها بوده ام
دیگر کسی پیدا نمیشود که با منـــــــ گریه کند
که برای منــــــ گریه کند
حتی کسی حاضر نیست با من بخندد
من در گوشه ای از این دنیا
تنها مانده ام
 

همیشه که نباید زلزله بیاید

 تا ویــــــــــــــــرانی را ببینی

همین که تنـــــــــــــها شدی

ویرانـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی

+نوشته شده در جمعه 23 فروردين 1392برچسب:ویرانی,زلزله,تنها,تنهایی,متن زیبا,متن تنهایی,شعر زیبا,شعر تنهایی,عکس زیبا,عکس,عکس تنهایی,درد دل,دلنوشته,ساعت22:19توسط وحید SODAGAR | |

گمان کردم که او عاشق ترین عاشق در این دنیاست

گمان کردم که غمخواری برای یک دل تنهاست

از عشق خود به من می گفت

از عاشق ها سخن می گفت


از اشکی داغ و آتش زن همیشه چشم او پر بود

ولی افسوس 


همه از عشق گفتن ها تمام گریه کردنها

تظاهر بود

همه عاشق نوازی ها تمام صحنه سازی ها 

تظاهر بود


به خود گفتم دوباره بخت یارم شود

به خود گفتم که پایانی برای انتظارم شود


به خود گفتم دوباره نوبت فصل بهارم شود

ولی افسوس

همه از عشق گفتنها تمام گریه کردنها

تظاهر بود


همه عاشق نوازیها تمام صحنه سازیها

تظاهر بود...

تظاهر بود...

تظاهر بود...


زندگی سراسربرایش تظاهر بود.

گر مانده بودی .. تو را تا به ارش خدا میرساندم

اگر مانده بودی .. تو را تا دل قصه ها میکشاندم

اگر با تو بودم .. به شب های غربت که تنها نبودم

اگر مانده بودی .. ز تو می نوشتم تو را می سرودم

 مانده بودی اگر نازنینم .. زندگی رنگ و بوی دگر داشت

این شب سرد و غمگین غربت .. با وجود تو رنگ سحر داشت

با تو این مرغک پرشکسته .. مانده بودی اگر , بال و پر داشت

با تو بیمی نبودش ز طوفان .. مانده بودی اگر , همسفر داشت

هستیم را به آتش کشیدی .. سوختم من ندیدی ندیدی

مرگ دل آرزویت اگر بود .. مانده بودی اگر , می شنیدی

با تو و عشق تو زنده بودم .. بعد تو من خودم هم نبودم

بهترین شعر هستی را با تو .. مانده بودی اگر !  می سرودم

 دلم با عشق تو عاشق ترین شد

تمام لحظه هایم بهترین شد

ولی بی مهریت کار دلم ساخت

دل تنهای من تنها ترین شد...

 

+نوشته شده در جمعه 2 فروردين 1392برچسب:دل,عشق,شکستن,لحظه,بهترین,تنها,تنهاترین,مهر,شعر زیبا,شعر تنهایی,شعر جدایی,قلب,عکس قلب,ساعت14:11توسط وحید SODAGAR | |

صد بار به سنگ كينه بستند مرا

از خويش، غريبانه گسستند مرا

گفتند هميشه بي ريا بايد زيست

آيينه شدم، باز شكستند مرا

در عشق، اگر عذابِ دنيا بكشي

با اشك، به ديده طرح دريا بكشي

تا خلوتِ من هزار غربت باقي است

تنها نَشدي كَه دردِ تنها بكشي

تا عشق تو داغ بر جبين ميريزد

چشمم همه اشك آتشين ميريزد

هجران تو را اگر شبي آه كشم

خاكستر ماه بر زمين ميريزد

 

 

مردم از درد و نمی آیی به بالینم هنوز

مرگ خود میبینم و رویت نمیبینم هنوز

بر لب آمد جان و رفتند آشنایان از برم

شمع را نازم که می گرید به بالینم هنوز

آرزو مرد و جوانی رفت و عشق از دنیا گریخت

غم نمی گردد جدا از جان مِسکینم هنوز

روزگاری پا کشید آن تازه گل از دامنم

گل به دامن می فشاند اشک خونینم هنوز

گر چه سر تا پای من مشتِ غباری بیش نیست

در هوایش چون نسیم از پای ننشستم هنوز

سیمگون شد موی و غفلت همچنان بر جای ماند

صبحدم خندید و من در خواب نوشینم هنوز

خَصم را از ساده لوحی دوست پندارم هنوز

طفلم و نگشوده چشم مصلحت بینم هنوز

من به جرم باوفایی این چنین تنها شدم

 چون ندارم همدمی بازیچه دل ها شدم

 

+نوشته شده در چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:جرم,تنهایی,متن تنهایی,متن جدایی,تنها,سنگ قبر,شیشه,باوفایی,کارتپستال,پاک,ساعت10:33توسط وحید SODAGAR | |

 

 

 

دل من خستگیات خیلی زیاده می دونم

دل من تنهائیات پر از سواله می دونم

دل من خندیدنت فقط تو خوابه می دونم

دل من آرزوهات نقش بر آبه می دونم

دل من تحملت مثل یه کوهه می دونم

دل من عاشقیات مثل جنونه می دونم

دل من صبوری و کسی سراغت نمییاد

دل من خسته ای و صدا ازت در نمییاد

 

 

 

 

 

 نمی دانم چه می خواهم خدايا

به دنبال چه می گردم شب و روز

چه می جويد نگاه خسته من

چرا افسرده است اين قلب پرسوز

ز جمع آشنايان می گريزم

به كنجی می خزم آرام و خاموش

نگاهم غوطه ور در تيرگيها

به بيمار دل خود می دهم گوش

گريزانم از اين مردم كه با من

به ظاهر همدم و يكرنگ هستند

ولی در باطن از فرط حقارت

به دامانم دو صد پيرايه بستند

از اين مردم كه تا شعرم شنيدند

برويم چون گلی خوشبو شكفتند

ولی آن دم كه در خلوت نشستند

مرا ديوانه ای بدنام گفتند 

دل من ای دل ديوانه من

كه می سوزی از اين بيگانگی ها

مكن ديگر ز دست غير فرياد

خدا را بس كن اين ديوانگی ها

 منو ببخش بخاطرت دوباره چشمام شده خیس

   یا مثل من اگه کسی به فکره دردایه تو نیس

   خودت میدونی که برام از خودمم مهمتری

   ببخش که هرشب از تو یه فکر و خیالم میگذری

    ببخش اگه هرجا میری دلم برات شور میزنه

   تا برنگردی پیش من دلواپسی ماله منه

ببخش اگه هردفعه من تو آشتی پیش قدم میشم

مغرورم اما پیشه تو تازه خوده خودم میشم

 از سر شوق عشق اشکی که رویه گونمه

   ببخش میلرزه دلم وقتی سرت رو شونمه

     وقتی تورو میبینم نگام همش سمته تو

       تموم آرزوی من دیدنه لبخنده تو

          اگه دلتو میزنه حرفای پر محبتم

           دلخور نشو از دسته من بزن به پای غیرتم

            صحبته رفتن که میشه بی اعتنایی میکنم

               ببخش اگه محبتو از تو گدایی میکنم

                   وقتی دلت میگیره من به بودنم شک میکنم

                    ببخش اگه به یاد تو پلکامو روهم میذارم

                   هر شب تو رویای منی،چیکارکنم؟دوستدارم

                 وقتی یکم تو خودمم اون لحظه های بی کسی

                خودم میفهمم عزیزم که واسه من دلواپسی

               وقتی میبینی چشام دوباره بارونی شده

             چه مهربون میشی گلم وقتی میپرسی:چی شده

           پراز غروره دله من ولی تو بی افاده ای

         تعارف نمیکنم گلم تو خیلی صاف و ساده ای

        هرجوری که حساب کنم بازم تو از من خیلی بهتری

    ♥♥دلت شکست فدات بشم♥♥

♥♥♥قسم به جونه تو خودم با اشکام جوش میدم اون دله مهربونتو♥♥♥


dc426.4shared.com/img/4FfMf-nu/s3/307602_1979...

اگه کسی رو دوست داشته باشی نمی تونی تو چشماش زل بزنی ...!!

نمی تونی دوریش رو تحمل بکنی ....!!

نمی تونی بهش بگی چقدر دوستش داری ...!!

نمی تونی بهش بگی چقدر بهش نیاز داری ...!!

برای همین عاشقا دیوونه میشن...!!

 کســــی چهـ  میـــــداند کهـ   

    امـــــروز چند بار فــــــرو ریختمــ

       از دیدن کســــی کهـ

          تنهــــــا لباسشـ  شبیهـ  تــــــــو بود... 

+نوشته شده در 20 اسفند 1391برچسب:شکستم,شکستن,لباسش,دیدن,فرو,ریختن,تنها,غمناک,متن سوزناک,تنهای,متن عاشقانه,,ساعت12:17توسط وحید SODAGAR | |

تنهاییم را با تو قسمت نخواهم کرد

یک بار قسمت کردم چندین برابر شد....

+نوشته شده در شنبه 19 اسفند 1391برچسب:تنهایی,قسمت,برابر,چند برابر,غم,اه,عکس,جدایی,تنها,متن سوزناک,غم انگیز,,ساعت18:2توسط وحید SODAGAR | |

نه دل در دست محبوبی گرفتار

نه سر در کوچه باغی بر سر دار

از این بیهوده گردیدن چه حاصل؟

پیاده میشوم ، دنیا! ، نگهدار . . .

دیگر نخواهم گفت :

آدم ها یا به عشقشان می رسند یا نمی رسند

می دانی چه می گویم ؟

خواهم گفت : آدم ها به لیاقتشان می رسند و این برای تو بهتر است

چون به لیاقتت رسیدی!

من نیز به لیاقتم خواهم رسید.

میدونی چی بیشتر از همه آدمو داغون می کنه :

این که هر کاری در توانت هست براش انجام بدی ،

آخـرش بـرگرده بگه :

مگه من ازت خواستم.

ترجیح می دهم حقیقتی مرا آزار دهد ،

تا اینکه دروغی آرامم کند !!!

این روزها اگر عاشق شدی

قصه ات را برای کسی بازگو نکن!

این روزها چشم حسودان به دود اسپند عادت کرده...!

پزشکان اصطلاحاتی دارند

که ما نمی فهمیم.

ما دردهای داریم که آنها نمی فهمند.

نفهمی بد دردی است

خوش به حال دامپزشکان…. !

حسین پناهی

سخت است هنگام وداع

آنگاه که در می یابی

چشمانی که در حال عبور است

پاره ای از وجود تو را

نیز با خود خواهد برد.

کم رنگــ که هیچـ،

داریـ بی رنگــ می شویـــ،

حواست هست؟!

بی رنگـــ،

مثل ابریـ که پُراستــــــ، اما

نمی خواهد ببـــارد!

+نوشته شده در شنبه 12 اسفند 1391برچسب:عشق,تنها,ئختر غم گین,عکس عاشقانه,عاشق,ابر,بارانی,بی رنگ,باران,باریدن,,ساعت1:28توسط وحید SODAGAR | |

می دانی …

پزشکان که هیچ،

حتی مأموران “بازیافت ” هم

از این قـــلب شـــکسته، قـطع امید کرده اند!!!

گاهی بی بهانه دلم برایت می گیرد.

نمی دانم دلها بهانه گیرند.

یا بهانه ها دلگیر…. !؟

ای خدا تو می دونی رسوا شدم

    حالا که رسوا شدم پیدا شدم

       فکر اینم که خدایا چی بگم

      غیر تو راز دلم با کی بگم؟

می بینی تو قامت کمونی ام

   می بینی رفته ز کف جوونی ام

      می بینی خالق من خسته شدم

        به در خونه ی تو بسته شدم

         می بینی اشک من و آه دلم

          می دونی از عمل خود خجلم

          چه خوبه جواب آهم بدهی

             بگشایی در و راهم بدهی

                   شاعر: احمد آرونی

لعنت به زندگی

که با زنجیر احساسم

مرا از درخت سکوت حلق آویز کرد!

نمی دانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس می شوند ،

می گویند حساسیت فصلی است ،

آری من به فصل فصل این دنیای بی تو حساسم.

آری از پشت کوه آمده ام…

چه می دانستم این ور کوه باید برای ثروت، حرام خورد؟!

برای عشق خیانت کرد

برای خوب دیده شدن دیگری را بد نشان داد

برای به عرش رسیدن دیگری را به فرش کشاند

وقتی هم با تمام سادگی دلیلش را می پرسم

می گویند: از پشت کوه آمده!

ترجیح می دهم به پشت کوه برگردم و تنها دغدغه ام سالم برگرداندن گوسفندان از دست گرگ ها باشد، تا اینکه این ور کوه باشم و گرگ! 

+نوشته شده در چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:عشق,علاقه,محبت,هستی,عکس,جدایی,نفرت,زیبا,شعر ,گل, جدایی, افسوس ,شادی,احساس,بغض,گریه ,عکس عاشقانه,چشم ,قلب,تنها,دلخور ,عکس جدایی,ساعت12:54توسط وحید SODAGAR | |

نگاهم می کنی اما به سردی

نه تنها من تو هم دنیای دردی

مخواه از من گناهت را ببخشم

تو می دانی که با این دل چه کردی

خنده ام میگیرد

وقتی پس از مدت ها بی خبری

بی آنکه سراغی از این دل آواره بگیری میگویی:

“دلم برایت تنگ است …….”

یا مرا به بازی گرفته ای

یا معنی واژه هایت را خوب نمیدانی.

دلتنگی ارزانی خودت

من دگر دلم را به خدا سپرده ام.

دلم که مهمون نمی خواست کی گفت که مهمونم بشی؟

کی گفت بیای تو قلبم و مهمون ناخونده بشی؟

کی گفت منو صدا کنی با اون چشات نگاه کنی

قلبم و از جا بکنی بعدش اونو رها کنی

کی گفت یواشکی بیای تو قلب من پا بذاری

کی گفت بری و تا ابد رد پاتو جابذاری

کی گفت منو شکار کنی شکارت و رها کنی

صیدت و تنها بذاری صید دیگه شکار کنی

کوه غرور بودم کی گفت بیای و مجنونم کنی

کی گفت که تو حصار غم اسیر و زندونم کنی

کی گفت که عاشقم کنی زار و پریشونم کنی

کی گفت که از عاشق شدن منو پشیمونم کنی

کی گفت که از چشای من خواب و بدزدی و بری؟

کی گفت پریشونم کنی٬ کی گفت بری؟ کی گفت بری؟

شاعر: خاطره حیدری زاده

منبع: www.khatereh-h.blogfa.com

گوشی موبایلی که توی دست فشرده نشه

        به خاطر تو بوسیده نشه

              شب کنار بالش گذاشته نشه

                 چند بار نیمه های شب به خاطر پیام های احتمالی چک نشه

               گوشی موبایل نیست که

        صرفا همون گوشت کوب معروفه که به خاطر نداشتن ” تو “

باید روزی صد بار کوبیدش به دیوار!

می رسد روزی که فریاد وفا را سر کنی

   می رسد روزی که احساس مرا باور کنی

      می رسد روزی که نادم باشی از رفتار خود

خاطرات رفته ام را مو به مو از بر کنی

 

       می رسد روزی که تنها ماند از من یادگار

 

            نامه هایی را که با دریای اشکت تر کنی

می رسد روزی که تنها در مسیر بی کسی

       بوته های وحشی گل را ز غم پرپر کنی

           می رسد روزی که صبرت سر شود در پای من

              آن زمان احساس امروز مرا باور کنی

 

به یه جایی می رسی که دیگه روحت رو

         هیچ شعر و آهنگ و موسیقی ارضا نمی کنه

 فقط سکــــــــــوت و سکوت

دلم تنـــگ است از دنیـا چرایش را نمـی دانـم

       من این شعـر غـم افـزا را شبی صد بار می خوانم

           چه می خواهم از این دنیا، از این دنیای افسونکار

             قســــم بر پاکـی اشکـــــم جوابم را نمی دانم

             شروع کودکی هایـم سرآغـاز غمــی جانکــاه

            از آن غـم تا به فرداهـا پر از تشـویش، گریانـم

بهــار زندگی را مـن هــــزاران بار بوییــدم

       کنـون با غصـــه می گویـم خداونـدا پشیمانم

          به سـوی درگـه هستــی هزاران بار رو کردم

            الهی تا به کی غمگین در این غم خانه می مانم

             خدایــا با تو می گویم حدیث کهنـه ی غم را

            بگو با من که سالی چند در این غم خانه مهمانم

         دلم تنـــگ است از دنیا چرایش را نمی دانم

ولی یک روز این غم را ز خود آهسته می رانم

چه موجود عجیبی است این انسان!

     وقتی صدایش می کنی، نمی شنود.

          وقتی به دنبالش می روی، نمی بیند.

             وقتی دوستش داری، به فکرت نیست.

                اما….

               وقتی می شنود که دیگر صدایت گرفته.

           وقتی می بیند که خسته در راه افتاده ای.

وقتی به فکرت هست که دیگر نیستی!

         سخن عاشقانه گفتن دلیل عشق نیست.

           عاشق کم است سخن عاشقانه فراوان.

             عشق عادت نیست

              عادت همه چیز را ویران می کند

            از جمله عظمت دوست داشتن را.

          از شباهت به تکرار می رسیم

       از تکرار به عادت

    از عادت به بیهودگی

از بیهودگی به خستگی و نفرت.

در نگاهت خوانده ام غرق تمنایی هنوز

گر چه در جمعی ولی تنهای تنهایی هنوز

بی تو امشب گریه هم با من غریبی می کند

دیده در راهند چشمانم که باز آیی هنوز

 

 این روزها تلخ می گذرد ، دستم می لرزد از توصیفش !

همین بس که :

نفس کشیدنم در این مرگِ تدریجی، مثل خودکشی است ،با تیغِ کُند.

 

 می گوید: کلمات گـــــــــــاهی بار معنایی خود را از دست می دهند ...

این روزها " دوستـــــت دارم " ها دیگر قلــــــب کســـی را به تپش وا نمیدارد !

و گونه کسی را سرخ نمیکند !

می گویـــــــــم : مشکل از دوست داشتن نیست مشکل از تکـــــــــرار است !

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 68 صفحه بعد