Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


˙·٠•●♥حس زیبا ♥●•٠·˙

نه دل در دست محبوبی گرفتار

نه سر در کوچه باغی بر سر دار

از این بیهوده گردیدن چه حاصل؟

پیاده میشوم ، دنیا! ، نگهدار . . .

پرنده ای که بال و پرش ریخته باشد!

       مظلومیت خاصی دارد!

 باز گذاشتن در قفسش توهینی است به او!

           در قفس را ببند تا زندان دلیل زمینگیر شدنش باشد!

     نه پر و بال ریخته اش…

فقط جمعه نیست که دلگیر است ،

کافیست دلت گیر باشد….

 

دیگر نخواهم گفت :

آدم ها یا به عشقشان می رسند یا نمی رسند

می دانی چه می گویم ؟

خواهم گفت : آدم ها به لیاقتشان می رسند و این برای تو بهتر است

چون به لیاقتت رسیدی!

من نیز به لیاقتم خواهم رسید.

چقدر سخت است که ببینی غریبه ها بهتر از آن یک نفر ،

احساست را می فهـمـنـد … .

مرا اینگونه باور کن

کمی تنها ٬ کمی خسته

کمی از یاد ها رفته

خدا هم ترک ما کرده

خدا دیگر کجا رفته ؟

 صداقت در مقابل سیاست دیگران، سادگی است

و سیاست در مقابل صداقت دیگران ، خیانت...

(دکتر علی شریعتی)

+نوشته شده در جمعه 18 اسفند 1391برچسب:صداقت ,خیانت, سخن بزرگان,دکتر علی شریعتی,دکتر شریعتی,اموزنده,سادگی,سیاست,مقابل,,ساعت11:54توسط وحید SODAGAR | |

من آن شمعم که با سوز دل خویش

   فروزان میکنم ویرانه ای را

       اگر خواهم که خاموشی گزینم

           پریشان می کنم کاشانه ای را

من به آمار زمین مشکوکم تو چطور؟

اگر این سطح پر از آدمهاست

پس چرا این همه دلها تنهاست؟بیخودی می گویند هیچ کس تنها نیست

چه کسی تنها نیست؟ همه از هم دورند

همه در جمع ولی تنهاینــد

من که در تردیدم تو چطور؟

نکند هیچکسی اینجا نیست……

برای خواندن تمامی شعر عاشقانه من به آمار زمین مشکوکم روی ادامه مطلب کلیک کنید.

 


ادامه مطلب...

ﺑﺪﺗﺮﯾﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ؛ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺍﺳﺖ

ﺍﻣﺎ

ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ

ﺩﺍﺷﺘﻦ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺭﺯﺵ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ !!!

 حرف های زیادی بلد نیستم

من تنها چشمان تو را دیدم

و گوشه ای از لبخندت که حرف هایم را دزدید

از عشق چیزی نمیدانم اما....

دوستت دارم....

کودکانه تر از آنچه فکر کنی!

+نوشته شده در جمعه 18 اسفند 1391برچسب:زیاد,کودک,کودکانه,چشم,چشمان,عاشقانه,اموزندهوعکس ,عکس عاشقانه,عشق,دوست داشتن,ساعت9:14توسط وحید SODAGAR | |

خسته شدم می خواهم در آغوش گرمت آرام گیرم.

     خسته شدم بس که از سرما لرزیدم.

        بس که این کوره راه ترس آور زندگی را هراسان پیمودم.

            زخم پاهایم به من می خندد.

               خسته شدم بس که تنها دویدم.

            اشک گونه هایم را پاک کن و بر پیشانیم بوسه بزن.

        خسته شدم بس که

     تنها گریه کردم.

خسته شدم بس که تنها ایستادم.

 گاهی شاید لازم باشد از یاد ببریم،

                       یاد همه ی آنهایی را که با نبودنشان بودنمان را به بازی گرفتند.

دل که رنجید از کسی ، خرسند کردن مشکل است ،

شیشه بشکسته را پیوند کردن مشکل است ،

کوه را با آن بزرگی می توان هموار کرد ،

حرف ناهموار را هموار کردن مشکل است.

دیروز ، همین حوالی

زلـزله ای آمــد….

حـالا همـه حـالـم را می پـرسند !!!

بـی خـبـر از اینکـه “مــن”

بـه ایـن لـرزیـدنـهـا

سالهـاسـت کـه عـادت کـرده ام

بـه لـرزش های شـدید شـانه هایـم

و تـَرَک های عمــیــق قــلــبـم

امــا هنـوز “خـــوبــم” !!!