Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


˙·٠•●♥حس زیبا ♥●•٠·˙

جلسه ی محاکمه ی عشق برپا شده و قاضی این دادگاه عقل بود ؛ و عشقمحکوم بود به تبعید به دور ترین نقطه ی

مغز یعنی فراموشی ...

قلب تقاضای عفو عشق را داشت ولی همه ی اعضا با او مخالف بودند . قلب شروع کرد به طرفداری از عشق : ای

چشم ، مگر تو نبودی که هر روز آرزوی دیدنش را داشتی؟ ؛ ای گوش مگر تو نبودی که در آرزوی شنیدن صدایش بودی؟ ؛

و شما پاها که همیشه منتظر رفتن به سویش بودید حالا چرا اینچنین باعشق مخالفید؟

همه ی اعضا روی برگرداندن و به نشان اعتراض جلسه را ترک کردند . تنها عقل و قلب در جلسه ماندند.

عقل رو به قلب گفت : دیدی؟ همه ی اعضا از عشق بیزارند ولی من متحیرم با وجود اینکه عشق بیشتر از همه تو را

آزرده چرا هنوز از او حمایت می کنی؟

قلب نالید و گفت : من بی وجود عشق دیگر نخواهم بود . در آن صورت تنها تکه گوشتی هستم که هر ثانیه کار لحضه

ی قبل را تکرار می کند ...

اما دیگر برای گفتن این حرف ها دیر شده بود . حکم صادر شده و قابل اصلاح نبود ...

در سکوت دادگاه ســرنــوشـــت

عقل بر ما حکم سنگینی نوشت

گفته شد دلداده ها از هــم جدا

ای خدا نفرین بر این قانون زشت

ارسالی توسط تینا

+نوشته شده در چهار شنبه 7 فروردين 1392برچسب:داداگاه,عشق,جلسه قلب,عقل,نقطه,تقاضا,فراموشی,حکم,صادر,اصلاح,نالید,متن عاشقانه,عکس قلب,عکس زیبا,عکس,ساعت17:42توسط وحید SODAGAR | |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 68 صفحه بعد