Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


˙·٠•●♥حس زیبا ♥●•٠·˙

از تو بیشتر!

خاطره هایت را دوست دارم... 
 
که با من مانده اند! آرام و بی ادعا و وفادار!!!

بگذار که در حسرت دیدار بمیرم

در حسرت دیدار تو بگذار بمیرم

دشوار بود مردن و روی تو ندیدن

بگذار به دلخواه تو دشوار بمیرم

بگذار که چون ناله ی مرغان شباهنگ

در وحشت و اندوه شب تار بمیرم

بگذار که چون شمع کنم پیکر خود آب

در بستر اشک افتم و ناچار بمیرم

می میرم از این درد که جان دگرم نیست

تا از غم عشق تو دگربار بمیرم

تا بوده ام، ای دوست، وفادار تو بودم

بگذار بدانگونه وفاداربمیرم

 

در جوانی آنقدر آه کشیدم که ز جان سیر شدم

   صورتم گر چه جوان است ولی پیر شدم

     من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید

       قفسم به باغی ببرید و دلم شاد کنید

      در جوانی ناله ها کردم کسی یادم نکرد

     در قفس جان دادم و صیّاد آزادم نکرد

   دیدی ای دل که دگر بار غم عشق چه کرد

 چون شد دلبر و با یار وفا دار چه کرد

 

روز مرگم هرکه شیون کند از دور و برم دور کنید

همه را مست و خراب از می انگور کنید

مرد غسال مرا سیر شرابش بدهید

مست مست از همه جا حال خرابش بدهید

بر مزارم مگذارید بیاید واعظ

پیر میخانه بخواند غزلی از حافظ

جای تلقین به بالای سرم دف بزنید

شاهدی رقص کند از جمله شما کف بزنید

روز مرگم وسط سینه‌ی من چاک زنید

اندرون دل من قلم تاک زنید

روی قبرم بنویسید وفادار برفت

آن جگر سوخته خسته از این دیار برفت!!!

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 68 صفحه بعد