+نوشته شده در سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:قرعه کشی,تمام,اسم,دیگر,تقدیر,لااقل,اسم,کیسه,انداختن,شعر تنهایی,شعر جدایی,شعر,عکس خیانت,عکس جدایی,عکس تنهایی,عکس, ساعت10:58توسط وحید SODAGAR |
مادر مرا ببخش درد بدنم بهانه بود !!!! کسی رهایم کرده بود که صدای بلند گریه ام اشک هایت را در آورد !!!!! نویسنده ها کجایید ؟ می خواهم عشق بازی یاد بگیرم قصه شیرین و فرهاد , لیلی و مجنون دارد دوباره تکرار می شود می خواهم نقش لیلی را مثل مجنون بازی کنم !!! ماندن کنار من لیاقت می خواست نه بهانه !! در تک تک لحظات بی قراریم بلند میگویم :چرا با من اینکار رو کردی. غفلت کرده ای "مادر" پشت یک قلب "عاشق" فرزندت آرام آرام جان میسپارد و تو فراموش کردن را به او نیاموخته بودی!!!
+نوشته شده در سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:مادر,ببخش,درد,بدن,بهانه,صدا,بلند,گریه,فرهاد,لیلی,مجنون,شیرین,فراموش,لیاقت,عشق,بازی,فرزند,بیقرار,لحظه,نویسنده,شعر,شعر تنهایی,عکس سیگار,عکس پسر تنها,عکس تنهایی,عکس, ساعت10:43توسط وحید SODAGAR |
آرامتــر تکــانـش دهیــد. مـَـرگ مَغـــزی شُــده…بــایـد زودتـــر دفــن شــود… چیـــزی بــَرای اِهـدا هـــم نــدارد… اِحســـاسَـــم استــــ ! تــــا همیـن دیــروز زنـده بـــوده … خـــــودمــ دیـــدمــ ، کِســـی لِهــــش کــــــرد و رَفــتـــــ...
+نوشته شده در سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:مـَـرگ مَغـــزی,ارامتر,تکان,دیروز,احساسم,زودتر,عکس زیبا,عکس اغوش,شعر تنهایی,شعر, ساعت10:32توسط وحید SODAGAR |
تقدیم به مخاطبی که منو با عشق آشنا کرد ولی نمو.......... دل دیوونم از تو تنها نشونم از تو یه عکس یادگاری که خودتم نداری شده رفیق شب هام وقتی که خیلی تنهام میگیرمش روبروم بازم میشی آرزوم وقتی تو رو ندارم وقتی که بی قرارم چشامو باز میبندم شاید بیای کنارم دل دیوونم از تو تنها نشونم از تو یه عکس یادگاری که خودتم نداری شده رفیق شب هام وقتی که خیلی تنهام میگیرمش روبروم بازم میشی آرزوم
+نوشته شده در دو شنبه 5 فروردين 1392برچسب:دل دیوونم از تو تنها نشونم از تو,تقدیم,عشق,اشنا,یادگاری,عکس,رفیق,شب,شاید,بیایی,کنارم,تنهاییم,شعر زیبا,شعر تنهایی,شعر,کارتپستال تنهایی,کارتپستال, ساعت23:9توسط وحید SODAGAR |
نزار اینجا من بمونم حیرون و خیلی پریشون جای دستای قشنگت دستای غمو می گیرم
+نوشته شده در یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:نزار,اینجا,حیرون,پریشون,دل,نسوزون,مهربون,قشنگ,دوری,مردن,شعر زیبا,شعرتنهایی,کارتپستال,کارتپستال تنهایی, ساعت19:29توسط وحید SODAGAR |
به یاد تو نوشتم تو دفترای شعرم به یاد اون گذشته به یاد سرنوشتم نوشته های غمگین برای تسکین دل به یاد روزی که تو گذاشتی رفتی ای دل اگر تو این لحظه ها همدم من نموندی مشکلی نیست عزیزم تو خاطرم تو موندی اگر گذاشتی رفتی یک دفعه و بی خبر اما بدون عزیزم تو یادمی تا سحر نوشته ها م تو این جا کمکِ حال منن نوشته هام همیشه هم رنگِ حزن و غمن هر روز با یک نوشته سعی می کنم تا بگم چی کشیدم تو دنیا میونه این همه غم با این نوشته ها من به یاد تو می مونم می نویسم تا نگی به یاد تو نموندم نوشته های سنگین از جنس غصه و غم می نویسم تا بشن واسه دلم یه هم دم هر چند نموندی پیشم اما واست می خونم از تو می گم همیشه تو یادمی هنوزم هر چند از این جا رفتی اما کنارم هستی فکر می کنم همیشه کنار من نشستی
+نوشته شده در یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:به یاد تو,نوشتن,دفتر,شعر,گذشته,سرنوشت,یاد,تسکین,غمگین,لحظه,خاطرم,کمک,دنیا,حال,دل,عزیزم,کنار,غروب,عبوس,شعر تنهایی,شعر زیبا,کارتپستال,کارتپستال زیبا,کارتپستال تنهایی, ساعت19:15توسط وحید SODAGAR |
گمان کردم که او عاشق ترین عاشق در این دنیاست
+نوشته شده در یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:تظاهر,گمان,عاشق,غمخوار,دل,تنها,سخن,عشق,اتش,چشم,افسوس,نواز,صحنه,بخت,یار,فصل,نوبت,بهار,شعر عاشقانه,شعر تنهایی,عکس,شعر,عکس تنهای,عکس گریه, ساعت15:5توسط وحید SODAGAR |
قسم به آسمان شب ، ستاره های بیشمار
+نوشته شده در یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:قسم,اسمان,نگاه,سادگی,عشق,شعله,بیقرار,ستاره,تیزی,چشم,حضور,خزان,خیال,گریه,اروم,دل تنگ,شعر تنهای,شعر زیبا,کارتپستال,کارتپستال تنهایی, ساعت14:59توسط وحید SODAGAR |
بگذار که در حسرت دیدار بمیرم در حسرت دیدار تو بگذار بمیرم دشوار بود مردن و روی تو ندیدن بگذار به دلخواه تو دشوار بمیرم بگذار که چون ناله ی مرغان شباهنگ در وحشت و اندوه شب تار بمیرم بگذار که چون شمع کنم پیکر خود آب در بستر اشک افتم و ناچار بمیرم می میرم از این درد که جان دگرم نیست تا از غم عشق تو دگربار بمیرم تا بوده ام، ای دوست، وفادار تو بودم بگذار بدانگونه وفاداربمیرم
+نوشته شده در یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:وفادار,حسرت,دیدار,یمیرم,بگذار,دلخواه,مردن,ندیدن,دشوار,ناله,مرغان,شباهنگ,دوست,شمع,اب,اندوه,شب,شعر زیبا,شعر تنهایی,شعر,کارتپستا,کارتپستال تنهایی, ساعت14:39توسط وحید SODAGAR |
در دفتر خاطراتم نوشتم عشق زیباست... استاد دفتر را دید و گفت: این رویاست... گفتم استاد!! تو از عشق چه میدانی؟! گفت : در عالم عشق ، عاشق همیشه تنهاست...
+نوشته شده در یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:عالم عشق,دفتر,خاطرات,استاد,عشق,عاشق,گفتم,دید,شعر عاشقی,شعر تنهایی,شعر زیبا,متن تنهایی,متن عاشقانه,عکس زیبا,عکس,, ساعت14:30توسط وحید SODAGAR |
بی دل و خسته در این شهرم دلداری نیست غم دل با که توان گفت که غم خوارینیست شب به بالین من خسته به غیر از غم دوست ز اشنایان کهن یار وپرستاری نیست یا رب این شهر چه شهریست که صد یوسف دل به کلافی بفروشیم و خریداری نیست فکر بهبود خود ای دل به کن از جای دیگر که در اینشهر طبیب دل بیماری نیست
+نوشته شده در یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:بی دل,خسته,شهر,دلدار,غم,گفت,خوار,غمخوار,شب,بالین,شهر,پرستار,کلافی,یوسف,صد,خریدار,طبیب,بیمار,,شعر تنهایی,شعر زیبا,عکس,عکس تنهایی, ساعت14:20توسط وحید SODAGAR |
نمي دانم چرا هروقتي كه راه زندگي هموار ميگردد بشر تعقيرحالت مي دهدخونخوارميگردد به وقت عيش ونوش مينوازد ساز بي ديني به وقت تنگدستي مومن وديندار ميگردد دراين دنيا كه حتي ابر نميگريد به حال ما همه از ما گريزانند تو هم بگذر ازاين تنها رفيقان يك به يك رفتند مرا با خود رها كردند همه خود درد من بودند گمان كردم كه هم دردنند اگر يار مرا ديدي به خلوت بگو اي بي وفا ای بی موروت غم دادي غم خواري نكردي جوابت باشد به فرداي قيامت
+نوشته شده در شنبه 3 فروردين 1392برچسب:حال بشر,هر وقت,راه,زندگی,هموار,عیش,نوش,مینوازد,ساز,بی دینی,ابر,حال,گریه,درد,گمان,جواب,خلوت,شعر تنهایی,شعر جدایی,متن شاعرانه,عاشقانه ها,عکس زیبا,عکس تنهایی,عکس دل,عکس, ساعت14:10توسط وحید SODAGAR |
در جوانی آنقدر آه کشیدم که ز جان سیر شدم صورتم گر چه جوان است ولی پیر شدم من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید قفسم به باغی ببرید و دلم شاد کنید در جوانی ناله ها کردم کسی یادم نکرد در قفس جان دادم و صیّاد آزادم نکرد دیدی ای دل که دگر بار غم عشق چه کرد چون شد دلبر و با یار وفا دار چه کرد
+نوشته شده در جمعه 2 فروردين 1392برچسب:در جوانی آنقدر آه کشیدم که ز جان سیر شدم,سیر,جوانی,اه,باغ,قفس,عشق,دل,یار,وفادار,ناله,ازاد,مرا,شعر زیبا,شعر جدایی,عکس ,عکس زیبا,عکس تنهایی,, ساعت21:25توسط وحید SODAGAR |
منو ميبينيد به من ميگن سيه بخت به من نخنديد آي آدماي خوشبخت منم يروزي روزگاري داشتم جون بودم و عشقی به ياري داشتم اين زمونست كه پيرم كرد به لطف خودسيرم كرد نفهمید چه جوری وصله به زنجیرم کرد ای زمونه چه قدر تو نامردی چه ظلم بی حدی به من تو کردی
+نوشته شده در جمعه 2 فروردين 1392برچسب:سیه بخت,زمونه,من,میبینید,روزگاری,ادمای,خوشبخت,لطف,سیرم,نفهمید,زمونست,زمونه,حد,ظلم,نامردی,کارتپستا,کارتپستال تنهای,متن زیبا,شعر تنهایی,شعر,, ساعت21:12توسط وحید SODAGAR |
درد را از هر طرف که بنویسی همان درد است
+نوشته شده در جمعه 2 فروردين 1392برچسب:درد,رفتن,طرف,بنویسی,نوشتن,همان,اکنون,پرواز,باز,قفس,سود,متن زیبا,اموزنده,عکس,عکس زیبا,عکس تنهایی, ساعت20:40توسط وحید SODAGAR |
وقتی از غربت ایام دلـــــم میگیرد
+نوشته شده در پنج شنبه 1 فروردين 1392برچسب:دلگرفته,وقتی,ایام,دلم,میگیرد,مرغ ,امید,شدت,غم,رویای خوش,خاطره ها,, ساعت9:52توسط وحید SODAGAR |
سکوت کوچه های تار جانم، گریه می خواهد
+نوشته شده در پنج شنبه 1 فروردين 1392برچسب:گریه,سکوت,تار,جان,استخوان,باران,شعرها,بغض,ابر,غزلها,احساس,شعر,شعر زیبا,شعر احساسی,دق,عکس ,کارتپستال,عکس تنهایی, ساعت9:41توسط وحید SODAGAR |
حالمان بد نيست غم کم میخوريم کم که نه هرروز کم کم میخوريم آب میخواهم سرابم میدهند عشق میورزم عذابم میدهند خود نمیدانم کجا رفتم به خواب از چه بيدارم نکردی آفتاب؟ خنجری بر قلب بيمارم زدند بيگناهی بودم و دارم زدند دشنه اي نامرد بر پشتم نشست از غم نامردمي پشتم شکست سنگ را بستند و سگ آزاد شد يک شب داد آمد و بيداد شد عشق آخر تيشه زد بر ريشهام تيشه زد بر ريشه انديشهام عشق اگر اين است مرتد می شوم خوب اگر اين است من بد می شوم بس کن اي دل نابساماني بس است کافرم! ديگر مسلماني بس است در ميان خلق سر در گم شدم عاقبت آلوده ي مردم شدم بعد ازاين با بي کسي خو مي کنم هر چه در دل داشتم رو مي کنم نيستم از مردم خنجر بدست بت پرستم، بت پرستم، بت پرست بت پرستم،بت پرستي کار ماست چشم مستي تحفه ي بازار ماست درد مي بارد چو لب تر مي کنم طالعم شوم است باور مي کنم من که با دريا تلاطم کرده ام راه دريا را چرا گم کرده ام؟؟؟ قفل غم بر درب سلولم مزن من خودم خوش باورم گولم مزن من نمي گويم که خاموشم مکن من نمي گويم فراموشم مکن من نمي گويم که با من يار باش من نمي گويم مرا غم خوار باش من نمي گويم، دگر گفتن بس است گفتن اما هيچ نشنفتن بس است روزگارت باد شيرين! شاد باش دست کم يک شب تو هم فرهاد باش آه! در شهر شما ياري نبود قصه هايم را خريداري نبود واي! رسم شهرتان بيداد بود شهرتان از خون ما آباد بود از درو ديوارتان خون مي چکد خون من،فرهاد،مجنون مي چکد خسته ام از قصه هاي شوم تان خسته از همدردي مسموم تان اينهمه خنجر دل کس خون نشد اين همه ليلي،کسي مجنون نشد آسمان خالي شد از فريادتان بيستون در حسرت فرهادتان کوه کندن گر نباشد پيشه ام بويي از فرهاد دارد تيشه ام عشق از من دورو پايم لنگ بود قيمتش بسيار و دستم تنگ بود گر نرفتم هر دو پايم خسته بود تيشه گر افتاد دستم بسته بود هيچ کس اشکي براي ما نريخت هر که با ما بود از ما مي گريخت چند روزي هست حالم ديدنيست حال من از اين و آن پرسيدنيست ما ز ياران چشم ياري داشتيم خود غلط بود آنچه مي پنداشتيم
+نوشته شده در پنج شنبه 1 فروردين 1392برچسب:حالمان,بد ,غم,میخوریم,کم کم,عشق,عذاب,خنجر,بیدار,قلب,بیمار,نامردی,شب,سگ,ازاد,تیشه,ریشه,شعر تنهایی,شعر زیبا,شعر جدایی, شعر بیاد ماندنی,حرف دل,مرتد,نابسامانی,خلق,کارتپستال,عکس ,عکس زیبا,عاقبت ,الوده,شعر بسیار زیبا,, ساعت1:24توسط وحید SODAGAR |
صد بار به سنگ كينه بستند مرا از خويش، غريبانه گسستند مرا گفتند هميشه بي ريا بايد زيست آيينه شدم، باز شكستند مرا در عشق، اگر عذابِ دنيا بكشي با اشك، به ديده طرح دريا بكشي تا خلوتِ من هزار غربت باقي است تنها نَشدي كَه دردِ تنها بكشي تا عشق تو داغ بر جبين ميريزد چشمم همه اشك آتشين ميريزد هجران تو را اگر شبي آه كشم خاكستر ماه بر زمين ميريزد
+نوشته شده در پنج شنبه 30 اسفند 1391برچسب:صدبار,سنگ,کینه,خویش,غریبانه,بی ریا,طرح,دریا,درد,غربت,اشک,هجران,خاکستر,زمین,اه,عکس ,عکس ماه,عکس تنهایی,شعر جدایی,تنها,شعر تنهایی, ساعت23:55توسط وحید SODAGAR |
چه قدر فاصله اینجاست بین آدمها
+نوشته شده در چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:جنس,اسمان,دریا,دعا,شکوفاست,تنهایی,ادمها,عاطفه شعر تنهایی,شعر جدایی,نیت,زمزمه,طلوع,عشق,پنجره,دلت,وسعت,عکس,عکس تنهای, ساعت23:42توسط وحید SODAGAR |
من از زمانه که دست تو داد تقدیرم
+نوشته شده در چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:من,زمانه,قاب,عکس,قاب عکس,دست,تقدیر,هجوم,اسیر,سخت,دلگیر,خاطره ها,هجوم,شعر تنهایی,شعر جدایی,شعر,, ساعت23:35توسط وحید SODAGAR |
چشم چشم دو ابرو نگاه من به هر سو
+نوشته شده در چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:چشم,ابر,نگاه,گوش,دست,دوست داشتن,خیس,یاد,مجنون,سابق,فراموش,اغوش, i love you, ساعت23:18توسط وحید SODAGAR |
با عرض سلام خدمت عزیزان دلم سال نو بر همهگی شما عزیزان تبریک میگم امیدوارم سال خوبی در پیش رو داشته باشید و تنهایی را در هیچ جای زندگیتون جا ندید هر چقدر خواستم شعر ی بنویسم یا از جای کپی کنم دیدم نمیشه فقط و فقط دوتا شعر تو ذهنمه و نمیشد برای سال نو شعر دیگه ای بنویسم پس اونارو براتون نوشتم در جنگ غزل قافیه را باخته ایم بر هرچه ردیف بوده ما تاخته ایم چندیست که بی وزن شده شاعر و شعر این سبک جدیدیست که ما ساخته ایم ************************************************* باید دیوونگیهامو ببخشی نگاه سرد چشمامو ببخش می دونم گاهی حرفام خیلی تلخه بگو می تونی حرفامو ببخشی باید گاهی توچشمام خیره شی تا ببینی تا چه حد غمگین وخسته ام نمی دونم دخیل دلخوشیمو به چشمای کدوم آیینه بستم یه دنیا خاطره تو کوله بارم منو از زندگی مأیوس کرده شبای بی چراغ زندگیم پر از تنهایی و کابوس کرده تو نور روشن روزای بعدی همون روزایی که آیینه وارن همون روزای خوشرنگ دل انگیز که تو آغوششون پروانه دارن تو می تونی منو آشتی بدی با شبای روشن ستاره بازی تو می تونی کنار من بمونی تو می تونی منو از نو بسازی تو می تونی با یه لبخند شیرین بدیهای منو آسون ببخشی می تونی به کویر خشک قلبم تو به آهستگی بارون ببخشی
+نوشته شده در چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:شعر سال نو ,تبریک,سال نو,1392,در جنگ,غزل,قافیه,سیک جدید,دیوونگیها,تلخه,ببخشی,اغوش,ایینه,شعرهای زیبا, شعرهای عاشقانه,عاشقانه ها,تنهایی,خوشرنگ,شب,چراغ,پروانه, ساعت11:36توسط وحید SODAGAR |
آه ای فلک ای آسمان تا کی ستم بر عاشقان
تا کی بگم آه ای خدا
+نوشته شده در چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:آه,فلک ,اسمان,درد دل,ستم,عاشقان,شعر ,شعر تنهایی,عاشقانه ها کارتپستال,عکس تنهایی,چرا,غم ها,دوست,خدا,شهرم,, ساعت11:24توسط وحید SODAGAR |
در چشم من جـــهان جز رهگذر نیست هزاران رهـــــرو و یک همسفر نیست
گذشتــــم از هـــجوم خـــویش و پیونـد که از خویشان کسی بیگانـــه تر نیست گــل رعــنا چو من در مشـــکلی هست گــرفــــتار طــــلـسـمم محــــفلی هست مــــتـاع مـــن دل درد آشــــــنای است نـــــصیب من فـغـــــان نــارسای است بـــه خـــاک مـــرقد من لالـه خوشـــتر که هم خاموش و هم خونین نوای است
+نوشته شده در چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:همسفر,چشم,جهان,رهگذر,یا رب,هجوم,خویش,رعنا,مشکل,محفلی,طلسم,نصیبکارتپستال,کارتپستال متحرک,عکس متحرک,متحرک, ساعت11:10توسط وحید SODAGAR |
مردم از درد و نمی آیی به بالینم هنوز مرگ خود میبینم و رویت نمیبینم هنوز بر لب آمد جان و رفتند آشنایان از برم شمع را نازم که می گرید به بالینم هنوز آرزو مرد و جوانی رفت و عشق از دنیا گریخت غم نمی گردد جدا از جان مِسکینم هنوز روزگاری پا کشید آن تازه گل از دامنم گل به دامن می فشاند اشک خونینم هنوز گر چه سر تا پای من مشتِ غباری بیش نیست در هوایش چون نسیم از پای ننشستم هنوز سیمگون شد موی و غفلت همچنان بر جای ماند صبحدم خندید و من در خواب نوشینم هنوز خَصم را از ساده لوحی دوست پندارم هنوز طفلم و نگشوده چشم مصلحت بینم هنوز
+نوشته شده در چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:مردم از درد و نمی آیی به بالینم هنوز!,شمع,مرد,جوانی,مردن,بالینم,مسکینم,مو,غفلت,غبار,خواب,سرتاپا,صبحدم,طفلم,مصلحت,شعر زیبا,شعر,تنهایی,شعر سوزناک,تنها,عکس,عکس,تنهایی,عکس سوحتنشمع,عکس شمع و پروانه,عکس پروانه, ساعت11:1توسط وحید SODAGAR |
دیدم دلم گرفته هوای گریه دارم
+نوشته شده در چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:هوای گریه دارم,دیدم,دل,هوا,گریه,غروب,غمگین,رفیقوشلوغی,اما,ادم,اسمانها,غم,شعر تنهای,شعر جدایی,عمری,هجوم,پل,شکستن,جاده,عکس تنهایی,عکس, ساعت10:51توسط وحید SODAGAR |
من به جرم باوفایی این چنین تنها شدم چون ندارم همدمی بازیچه دل ها شدم
+نوشته شده در چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:جرم,تنهایی,متن تنهایی,متن جدایی,تنها,سنگ قبر,شیشه,باوفایی,کارتپستال,پاک, ساعت10:33توسط وحید SODAGAR |
زدم فریادخدایا این چه رسمیست.
+نوشته شده در سه شنبه 29 اسفند 1391برچسب:رفیق,فریا,خدا,متن تنهایی,متن زیبا,قلب,زیستن,انسان,تنهایی,هنر,جدا, ساعت22:17توسط وحید SODAGAR |
زیبا ترین گل با اولین باد پاییزی پرپر شد . با وفا ترین دوست به مرور زمان بی وفا شد . و این بی وفایی از دوست نیست از روزگار است
+نوشته شده در سه شنبه 29 اسفند 1391برچسب:بی وفایی,گل,پرپر,متن تنهایی,تنهای,سوزناک,باوفا,پاییزی,روزگار,دوست,, ساعت22:4توسط وحید SODAGAR |
تصوّرهای باطــــل نــــقش زد آیــــنده ی ما را بــه تصــویری مجازی خط کشید آئینه ی ما را رفــاقـــت ها , مــحبت ها چرا زیبا سرابی بود گذشته لحــــظه های عشق ما آشفته خوابی بـود غـــرورم را لباست میکنم , باز التماست میکنم دو چشمم فرش پایت میکنم , جانم فدایت میکنم شکستن های قلب پر غرورم تحمل کردن روح صبورم شمردن های تکرار شب روز غم شب تلخی و تنهایی روز برای آن دو چشم کهربایی که آتش زد مرا خواهی نخواهی برای بوسه ی هنگام دیدار وداع تلخ آن دو چشم غم دار شکسته قلب من بشکستی و از من نپرسیدی دل سوزنده آهم دیدی و هرگز نترسیدی هنوزم آسمانم را فقط تنها تو خورشیدی که شانیدی به پیرانی مرا از غم تو پاشیدی
+نوشته شده در سه شنبه 29 اسفند 1391برچسب:هنوزم آسمانم را فقط تنها تو خورشیدی,هنوز,اسمان,خورشید,تصور,باطل,نقش,اینده,مجازی,اینه,لباس,چشم,غرور,جانم,شب,روز,کهربایی,اتش,شعر عاشقنه,شعر تنهای,متنهای عاشقانه,متن عاشقانه,عاشقانه ها,کارتپستال,عکس,تلخ,, ساعت21:25توسط وحید SODAGAR |
تکیه بردیوارکردم خاک بر پشتم نشست دوستی باهرکه کردم عاقبت قلبم شکست آن قدر رنجی که دنیا بردل ما میکند بر دل هرکس کند او ترک دنیاکند............
+نوشته شده در سه شنبه 29 اسفند 1391برچسب:دوستی,تکیه,خاک,پشتم,عاقبت,دنیا,نشست,قدر,رنج,ترک,هر,کس,, ساعت13:0توسط وحید SODAGAR |
کاش می شد عشق را تفسیر کرد خواب چشمان تو را تعبیر کرد کاش می شد همچو گلها ساده بود سادگی را با تو عالم گیر کرد کاش می شد در خراب آباد دل خانه احساس را تعمیر کرد کاش می شد در حریم سینه ها عشق را با وسعتش تکثیر کرد
+نوشته شده در سه شنبه 29 اسفند 1391برچسب:تفسر عشق,تفسیر,عشق,چشم,گلها,ساده,احساس,خانه,متن تنهایی,, ساعت12:47توسط وحید SODAGAR |
اعتـماد المثنـي نـداره
+نوشته شده در سه شنبه 29 اسفند 1391برچسب:اعتماد,المثنی,رفت,وقتی,متن جدایی,متن خیانت,دنیا,دل گرفتن,کارتپستال, ساعت12:41توسط وحید SODAGAR |
ما که رفتیـــم ولی یادت باشه دیوونه بودیــــــــم ما که رفتیم تو بمون با هرکی که دوستش داری
+نوشته شده در دو شنبه 28 اسفند 1391برچسب:ما که رفتیم,یادت,جدایی,خیانت,پنهونی,عمر,اسیر,شونه,کنج,خونه,متن جدایی,متن زیبا ,عکس,عکس دختر,عکس تنهایی, ساعت17:47توسط وحید SODAGAR |
همچـو نِـي مي نالـم از سوداي دل آتـشـي در سـيـنه دارم جـاي دل مـن که با هر داغ پيـدا سـاخـته ام
ســوخـتـم از داغ نــا پـيـداي دل همچو موجم يک نفس آرام نيست بس که طوفان زا بود درياي دل دل اگـر از مـن گـريـزد واي مــن غـم اگـر از دل گــريـزد واي دل مــا ز رســوايـي بـلـنـد آوازه ايــم نامور شد هر که شد رسواي دل در ميان اشک نوميدي رهـيـسـت خـنـدم از امـيــدواري هـــاي دل
+نوشته شده در یک شنبه 27 اسفند 1391برچسب:آتـشـي در سـيـنه دارم جـاي دل,اتش,نی,سودای دل,سودا,سینه,دل,داغ,موجم,نفس,دریا,غم,رسوای,اشک,نومیدی,خنده,امیدواری,عکس پسر,عکس,عکس تنهایی,عکس زیبا,عکس غم,متن زیبا,متنهای عاشقانه,عاشقانه ها,جدای,متنهای غم,غمانگیز,حرف دل, ساعت20:5توسط وحید SODAGAR |
ای نشسته درخیال من، فراموشم مكن با فراموشی و تنهایی، هم آغوشم مكن زندگانی می كنم چون شعله با خود سوختن زنده ام با سوز و ساز خویش، خاموشم مكن می تراود تا شراب بوسه از جام لبت از شراب تلخ تنهایی قدح نوشم مكن دودم و از شعله دارم دامنی رنگین به بار این شرر از من مگیر از نو سیه پوشم مكن چون صبا در جستجوی خود به هر سویم مكش همچو گیسوی سیاهت خانه بر دوشم مكن این دل درد آشنا را در شرار غم بسوز هر چه می خواهی بكن اما فراموشم مكن
+نوشته شده در یک شنبه 27 اسفند 1391برچسب:فراموشم نکن,فراموش,نشسته,خیال,تنهایی,اغوش,سوز,ساز,شراب,سیه,اشنا,درد,صبا ,متن زیبا,عاشقانه ها,عاشقانه,متن عاشقانه,شعر زیبا,متن تنهایی,عکس,عکس,عاشقانه,عکس شمع و پروانه,عکس شمع,عکس پروانه,سوختن, ساعت19:52توسط وحید SODAGAR |
ای گل تازه که بویی ز وفا نیست تورا خبر از سرزنش خار جفا نیست تورا رحم بر بلبل بی برگ و نوا نیست تورا التفاتی به اسیران بلا نیست تو را ما اسیر غم و اصلا غم ما نیست تورا با اسیر غم خود رحم چرا نیست تورا؟
+نوشته شده در جمعه 25 اسفند 1391برچسب:جفا,بدینسان,تدبیر,متن عاشقانه,عاشقانه ها,جملات زیبا,گل ,تازه,بو,خار,التفاتی,اسیر,بلا,فارغ,گلگشت,زمان,پشیمان,گریبان,خندان,شب,کاشانه, ساعت22:26توسط وحید SODAGAR |
اي فراق تو همه بي سر و ساماني من كه فناي توشد اين زندگي فاني من سر زلف تو كه بر شانه من ريخت چو بيد پريشان شد از اين پريشاني من انقدر گريه پنهان به شبستان كردم كه عيان شد به همه، گريه پنهاني من زورق زندگيم پر شده از بار گنه گو خدا را مددي، مرغ سليماني من عقل مي خواست اتش بزند بستر احساسم را غافل از درك منو خواب زمستاني من اين همه سيل خزان كز نگهت ميريزد ترسم اخر بشود باعث ويراني من با چشم تو كه آغاز نمودم سفر عمر چون چشم سياهت شده پايان من از اشك من از اين راه به آفاق توان رفت اين است نصيب منو پيمان من از اشك
+نوشته شده در جمعه 25 اسفند 1391برچسب:دانی که چه تلخه روزگارم؟,فراق,بی سر,سامان,زلف,زندذگی,متن زیبا,متن عاشقانه,شبستان,گریه,سیل,خزان,ترسم,سفر,پایان,اشک,عمر, ساعت20:27توسط وحید SODAGAR |
روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت زیر باران غزلی خواند، دلش تر شد و رفت چه تفاوت که چه خورده است، غم دل یا سم آنقدر غرق جنون بود که پرپر شد و رفت روز میلاد همان روز که عاشق شده بود مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت او کسی بود که از غرق شدن می ترسید عاقبت روی تن شناور شد و رفت هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد واژه خسته که یک روز کبوتر شد و رفت |
About![]()
به وبلاگ من خوش آمدید کانال ما در تلگرام حتما سر بزنید @Asheganehay1 @Statusfun
فروردين 1394 شهريور 1393 مرداد 1393 فروردين 1393 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 AuthorsLinks
همسایه SpecificLinkDump
شعرهای آذری Categories
تقدیم به عشق ماندگارم |